ماهی مرد. دیشب یه وری شده بود ته آب. امروز صبح مرده بود. مردن ماهی به نظر میاد
نباید خیلی دردناک باشه اما هست. حداقل تو این وضیعتی که آدم تنها اتچمنتش یه ماهی
بند انگشتیه. خاکش کردم تو گلدونای بالکن.
Friday, October 18, 2013
Thursday, June 27, 2013
My Favorite Damaged People
.میخواهم یک کلاب
بزنم از آدمهای آسیب دیده مورد علاقه ام
آنجا بیفتیم
به جان هم، با چنگ و دندان. همدیگر را تکه پاره کنیم. بعد که خوب خونین و مالین
شدیم، همدیگر را بغل کنیم هورهور گریه کنیم. عاشق سینه چاک هم شویم. هرهر بخندیم.
بزنیم برقصیم. بعد، دوباره بیفتیم به جان هم. تا ابد هم توی این لوپ بمانیم. هیچ
آدم نرمالی هم نباشد که به رویمان بیاورد چقدر اوضاعمان خراب است و برایمان منطقی
،دنبال راه نجات باشد.
روی تی شرت همه مان هم میدهم بنویسند: وانس دمِیجد،
آلویز دمِیجد*
once damaged, always damaged*
Wednesday, May 15, 2013
Monday, November 26, 2012
واتِ شِیم. واتِ وِیست
استراتژی
من استراتژی فراراست - بوده است. هم معنوی هم فیزیکی. بیست و خرده ای سال جواب داده
اما حالا دیگر کار نمیکند.
باید یک استراتژی تازه پیدا کنم.
یا آدم شوم.
Friday, July 27, 2012
کابوس نوشت
میشه یعنی واسه یه بارهم که شده خواب ببینم تو
خیابون من کفش دارم بقیه کفش ندارن؟ یا حتی ببینم من سوار هواپیما شدم بقیه آدما
جا موندن؟ یا سر امتحان من همه رو بلدم به جز من هیشکی بلد نیست؟ انصاف نیس به قرعان.
Subscribe to:
Posts (Atom)