دارم چت میکنم. کنده طرف. می رم چایی می ریزم بر میگردم. با دقت میخونم آخرین خط ها رو. چه قشنگ نوشته. چه حرفای خوبی. اسم فرستنده رو که میبینم! به اینا رو که خودم نوشتم. هنوز اون جواب نداده.
من زمستان را دوست ندارم. بدم هم میاید. برای اینکه سرد و برفی و کوفتی است. نصف سال هم طول میکشد. صبح ها هم که بیدار میشوم هنوز شب است.
دلم میخواهد همیشه تابستان باشد.
این بود انشای من