Saturday, September 30, 2006

بهتره لبخند بزنی و بگی و خوبم تا بخوای برای هر کسی که حالتو میپرسه بخوونی :


These wounds won't seem to heal
This pain is just too real
There's just too much that time cannot erase....

Thursday, September 28, 2006

دل من در دل شب، خواب پروانه شدن می بیند

Tuesday, September 26, 2006

دانشگاه را دوست ندارم. نی نی همسایه را دوست دارم که شکل گربه است و از لای در لبخند میزند.

Monday, September 25, 2006

من مهربانم امشب و این پیش درآمد غمگین شدن است.میدانم....

Friday, September 22, 2006

درخت گلابی

این درخت با من آشناست..بوی خودش را می دهد : بوی تنه ای انباشته از تجربه های غنی و دقیقه های معطر و عشقها و دردها و بویی دیگر : بوی کفشهای کتانی میم...
خستگی باستانی ، خستگی موروثی ذره ذره از تنم به در میشود.آرامش پر بار این درخت به من سرایت کرده است : خوبم ، خوشم، کجام؟ هیچ جا، نیمه شب است یا هنگام سحر؟ نمی دانم. انگار در مکثی خالی میان دو دقیقه ی پرهیاهو نشسته ام . میان بینهایت گذشته و بینهایت فردا و نگاهم به عنکبوتیست که صبور وآرام توری نازک میبافد...

Monday, September 18, 2006

گمم که کردی بیا اول پاییز،
سر قبر مداد رنگی هایم نشسته ام...

Thursday, September 14, 2006

حتی وقتی که آوازهم نخوانی
من صدای تورا می شنوم
که کنار پنجره ایستاده ای
و
آواز نمیخوانی...

Tuesday, September 12, 2006

در زندگی بعدی ام ماهی میشوم.لیز و آرام و بی خیال.
گریه هم کنم کسی نمی فهمد....

Friday, September 8, 2006

شب كه همه خوابيدن ميرم يه كيسه ستاره ميچينم تا بچسبونم رو دفترام واسه اول مهر.

Wednesday, September 6, 2006

یه جارو میخوامو یه خاک انداز تا هرچی از تو مونده تو زندگیمو پاک کنمو بری به سلامت.

Monday, September 4, 2006

خاطراتم عفونت کرده ست...
خواب دیدم دارم میمیرم.درد داشت.

Sunday, September 3, 2006

هیسسس.این حس تازه هنوز اسمی ندارد.خودم کشفش کرده ام.