Monday, November 5, 2007

به این فکر میکنم که دل چه موجودیت غریبی ست. همیشه میتواند تنگتر شود و هیچ وقت تنگ شدنش تمام نمیشود. دلم برای قبیله ام تنگتر میشود هرروز. مگر میشود تنها کوچ کرد و در نوستالژی قبیله غرق نبود؟