Wednesday, February 4, 2009

گریه نکن کوچولو. لباس های گِلی ات را خودم توی رودخانه میشورم و روی این درختها پهن میکنم. صبح که شد و آفتاب از لای برگها درآمد یواش یواش خشک میشود. گریه نکن کوچولو. زخمهای دست و پایت را خودم برایت تمیز میکنم و می بندم. گریه نکن کوچولو خودم میگردم دنبال قبیله ات و تو را تحویل آدمهایت میدهم. بیا بنشین کنار آتش و گرم شو. درد و دلتنگی گریه ندارد کوچولو. زندگی پر از درد و دلتنگی است...

10 comments:

Anonymous said...

چه قد غم داشت...همه ی دردها و دلتنگی هام اومد

Anonymous said...

پس چی گریه دارد؟!!

Anonymous said...

ghable in ke koochooloo ro tahvil ghabilash bedi azash bepors cheraa az ghabilash jodaa moonde. shaayad delesh nemikhaad bargarde pishe ghabilash. shaayad in hame dardo deltangio ghabilash baraash doros karde...

Anonymous said...

اوه خانم عزیز،قلبم به طرز عجیبی فشرده شد.چطور اینقدر تنها و غمزده هستید،وقتی که من عاشقانه دوستتان دارم؟ارادتمند،دیوید کاپرفیلد

Anonymous said...

azizam, kheili ghamgin boood vali ziba.

Anonymous said...

حالا آدم بعضي وقتها هم گريه کنه عيب نداره ها!! ولي اينم مثل چيزاي ديگه از حدش اگه بگزره مصيبت ميشه!

Aso said...

khasiate estesnaie matnhat ine ke be shedat zolalan va tasir gozar. Takhaiole ghavi ham dari. Doost daram neveshte hato, Ameli.

Anonymous said...

e rast migia dare

arv

Anonymous said...

kocholoo ha ham mimirand ameli, mese man ke mordam.

Anonymous said...

kocholoo ha ham mimirand ameli, mese man ke mordam