جیمی! من فکر نمی کنم ابن همه تلاش فایده هم داشته است. یک عمر همه ی این ها سعی کرده اند گوشه های اضافه مان را بزنند تا یک جوری در تعریف نرمالشان جا شویم. نهایتش چه شد. بعد از این همه کلاس و جلسه مشاوره و درمان، شده ایم یک مشت آدم "متمدن" که به صدای شکم هم احترام میگذارند. دوستمان ندارم جیمی. بیا بزنیم زیر همه چی و فرار کنیم. بیا دیگر لازم نباشد لباس فرمال بپوشیم و به زور خودمان رادر چارچوب متعارف بچپانیم. اصلا دست دور گردن هم میاندازیم و یک ایکس ری دو نفره میگیریم . می فرستیمش برای کارت کریسمس تمام این نارسیست های شق و رقی که از استخوان های آدم های خارج از محدوده هم فوبیا دارند. بیا دوباره خودمان باشیم جیمی.
11 comments:
هوم....
بسیار دلنشین.........در ضمن بسیار میس یو
دوباره نمی شه خودمون باشیم
نمی شه. نمی شه. نمی شه
به اومدن و نیومدن نیس
نمی شه
می دونم. نمی شه
هوم
پ.ن. این ربطی متاثر از نظر ندا نبود و خودش اومد.
مرسی، خوبه که از نمی دونم کجا می گی به ام آقا، خوب هم بود خیلی نوشته ات
ها، بله، بر می گرده به سال تولدم به میلادی
ای آرره :دی
داشتم تو لایه های زیرین نوشته دنبال نشونه می گشتم!ا
با اجازه لینکت کردم.
هي
چقدر تغيير!
بنویس
barha va barha bar migardam va in neveshta ro mikhoonam..
Post a Comment