Thursday, January 4, 2007

سردم است.اندوه را حس میکنم که زیرِ پوستم میجنبد ورخوت همیگشی دنبالش میاید.خسته ام.به اندازه ی دو هزار سال یا بیشتر.باید بخوابم.نه این خوابهای کوتاه شبانه.نه.باید به اندازه ی تمام خستگی هایم بخوابم...