در ایگونه موارد درد چند کار می کنند: 1- مسکن (خود گول زنی) 2- عصب کشی (بی خیالی 3- دارو (دکترش حتما باید مجرب باشه و مریض هم به نسخه عمل کنه) 4- جراحی (یه چیزی تو مایه های دور انداختن منشا درد
البته مورد آخر بهترین اثر رو میتونه داشته باشه ولی خطرات جانبی هم به همراه داره.راه های دیگری هم هست که به هیچ وجه توصیه نمی شود
مدتها بود كه فكر مي كردم ديگه كلماتي كه بشه احساسم، فكرم و ... رو باهاش بنويسم تموم شده اما وقتي وبلاگ تو رو ديدم خوشحال شدم به اندازه وسعت تمامي نا اميدي هام احساس كردم هنوز هم آدامايي توي اين دنيا هستند كه انقدر زيبا مي نويسند كه مي شه همراه با اونا اين راه سخت رو ادامه داد. چون اگه چيزي هم باشه كه من بلد نيستم بنويسمش مي تونم از خوندنش هزار بار بيشتر لذت برم
من برام خیلی جالبه که این همه روز این همه آدم اعم از اون مجریهای ابله تلویزیون تا این مثلا روانشناسان استاد در تربیت کردن برده های مطیع، همه و همه ما رو به عقلانیت دعوت می کنن. در حالیکه عقلانیت است که زیرآب همه این حماقتها رو می زنه ( لا اقل یه سیخی که می تونه بزنه) خ شاید برای خلع سلاح کردن عقلانیت هست. به هر حال برای این نوشته تو باید بگم که معلومه که غقلانیت درد داره و هزار دردسر. من شخصا عقل ورزیدن رو نوعی خودآزاری می دونم. البته همین رو هم برای خودم یه نوع سرنوشت می دونم داشتم دنبال این می گشتم که واقعا به چه قیمتی ما حاضریم رنج تفکر را تحمل کنیم؟ نمی دانم؟ نیچه هم نمی دانست... شاید میل به حقیقت که خطرناک ترین و خانمان برانداز ترین میل انسان است که اتفاقا اصلا هم غریزی نیست. نمی خواستم کامنت اینقدر کش بیاد اما خب حرف حرف میاره...
16 comments:
are you sure? I really cant believe!! Dardo chera oon yeki ro na...
اینجا چه خبره؟؟
در ایگونه موارد درد چند کار می کنند:
1- مسکن (خود گول زنی)
2- عصب کشی (بی خیالی
3- دارو (دکترش حتما باید مجرب باشه و مریض هم به نسخه عمل کنه)
4- جراحی (یه چیزی تو مایه های دور انداختن منشا درد
البته مورد آخر بهترین اثر رو میتونه داشته باشه ولی خطرات جانبی هم به همراه داره.راه های دیگری هم هست که به هیچ وجه توصیه نمی شود
جداً؟ حالا چی کار میخوای بکنی؟
قبول دارم به ما عاقل بودن نيومده
ها !! با شخصیت هم شدی !!
شما لطفن محل درد مذکور را دقیقن مشخص بفرمائید ، الساعه تجویز می کنیم !!
راسی یادم رفت شرایطو بپرسم
منظورم اینه الان که عاقل شدی ینی چجوری شدی ؟
مثلن بشکن میزنی ؟ حرکات ژانگولر در می آری ؟
عصبانی نشو .. خب سوال می کنم دیگه !! ننر !!
چن سال پیش تو بلاگم نوشته بودم :
عاقلان را بگذار ، ما با دیوانگی هایمان الفتی داریم
یادته ؟
مدتها بود كه فكر مي كردم
ديگه كلماتي كه بشه احساسم، فكرم و ... رو باهاش بنويسم تموم شده
اما وقتي وبلاگ تو رو ديدم
خوشحال شدم به اندازه وسعت تمامي نا اميدي هام
احساس كردم هنوز هم آدامايي توي اين دنيا هستند كه انقدر زيبا مي نويسند
كه مي شه همراه با اونا اين راه سخت رو ادامه داد.
چون اگه چيزي هم باشه كه من بلد نيستم بنويسمش مي تونم از خوندنش هزار بار بيشتر لذت برم
Khob biBn man ye omre daaram che dardio tahammol mikonam :D
dard dare ras migi
من برام خیلی جالبه که این همه روز این همه آدم اعم از اون مجریهای ابله تلویزیون تا این مثلا روانشناسان استاد در تربیت کردن برده های مطیع، همه و همه ما رو به عقلانیت دعوت می کنن. در حالیکه عقلانیت است که زیرآب همه این حماقتها رو می زنه ( لا اقل یه سیخی که می تونه بزنه) خ
شاید برای خلع سلاح کردن عقلانیت هست.
به هر حال برای این نوشته تو باید بگم که معلومه که غقلانیت درد داره و هزار دردسر.
من شخصا عقل ورزیدن رو نوعی
خودآزاری می دونم.
البته همین رو هم برای خودم یه نوع سرنوشت می دونم
داشتم دنبال این می گشتم که واقعا به چه قیمتی ما حاضریم رنج تفکر را تحمل کنیم؟
نمی دانم؟
نیچه هم نمی دانست...
شاید
میل به حقیقت که خطرناک ترین و خانمان برانداز ترین میل انسان است که اتفاقا اصلا هم غریزی نیست.
نمی خواستم کامنت اینقدر کش بیاد اما خب
حرف حرف میاره...
:* * *. . . :)
مگر نميداني؟
خیلی..خیلی..خیلی
ببین همش زیر سر این با شخصیت شدنه هستش ها !
اول با شخصیت شدی ، حالا هم که عاشق شدی ،فردا میری سیگاری میشی ، پس فردا هم حشیش میکشی !
پ.ن : یادته جوونیا گیر میدادی می گفتی : باز حشیش کشیدی ؟!
و این درد لامصب رنج دارد
و این رنج لامصب خشم دارد
و این خشم لامصب... دارد
و این ... لامصب ...... :)
Post a Comment