آقای نوازنده ی آکاردئون توی ایستگاه مترو، ساندتِرَک آمِلی را میزند. من تب دارم و بند بند تنم درد میکند. وقتی می گویم بند بند، احساس میکنم یک جانور تنها از رده های منقرض شده ی بندپا ها هستم که مریض است، تمامِ یک عالمه پایش را بغل کرده و اشک توی چشم هایش حلقه زده.
1 comment:
yani hezar ta pa?!!!:*
Post a Comment