Wednesday, March 14, 2012

Am I dreaming?

یک یارویی وارد مهمونی شد. با همه سلام، روبوسی... 
گفتن خب شما الان دعوتی کدوم یکی از این همخونه هایید؟
گفت نه... دوست دوستم خبر داد اینجا مهمونیه. خودش هم نیومد.
دستش یه بطری ساکی هم گرفته بود. کفشاشم در آورده بود...
دور میز ملت نشسته بودن.
پرسیدن حالا آقای غریبه اهل کجایی؟
گفت مارسِی. 
گفتن خوب شغلت چیه؟
گفت شهاب سنگ جمع میکنم.  

5 comments:

نیک‌ناز said...

:)) من در اینجور مواقع می‌گم اوه اوه عجب سوررئال؛ بعدشم که خنده با رفقا!

ندا said...

:)
delam baz shod! :*)

Hebrown said...

خیلی از سبک این نوشتت خوشم اومد

گل منگلی said...

مسافر کوچولو بود!

Anonymous said...

ابن فرانسوی ها همه شا همینطور راه می روند و ماچ و بوسه... خوشحالند

ارس