Tuesday, August 19, 2008

ساعت از دیروقت هم گذشته ومن خوابم نمیبرد همچنان. وطن چه دور شده است امشب! هیچ جنبنده ای این حوالی بیدار نیست. جز صدای ناخن های من روی کیبورد و جیرجیرک های شب زنده دار هیج صدایی نمی آید.صبح نمیشود و من آرام آرم پیر میشوم...